خانه جدیدم...


نوشتم ...خیلی نوشتم ....نوشتم ،پاک کردم ...خودم را سانسور کردم برای خوشامد این و آن ....اصلن گور بابای این وآن که می خواهند از من و دل نوشته های من و تمام دوستداشتنی های من بدشان بیاید ....خلاصه نوشتم از همه چیز ...آمدم دوباره بنویسم ...در بلاگفا آمدم بنویسم..... فیلتر شده بودم ...میدانی یعنی چه ؟ یعنی حتی تمام افکارت بعد از کلی سانسور و تمام خاطراتت بعد آن همه حذف جزییات که فقط باید در دلت می ماند و هیچ کس حتی این کیبورد هم نامحرم بود برای دانستنش ....بعد از آن همه پست و کامنت و علاقه ی تو و آن همه دوست وبلاگی که حتی ندیدی شان ...میدانی یعنی چه ؟ یعنی تو جرم کرده ای که خاطراتت و افکار سانسور شده ات را نوشتی .....یعنی تو جرایم رایانه ای انجام داده ای که احساساتت را نوشتی .....

5 سال از بهترین سال های عمرم در کمال سختی گذشت ولی شیرین بود چون کنار کسی بودم که دوستم داشت ....دوستش داشتم و برای هم نفس میکشیدیم و میکشیم ....بخاطر هم جنگیدیم ....و حالا کنار هم با عشق نفس میکشیم ....ولی دلم تنگ است برای آن خاطرات ...برای شعرهایم....برای کاریکلماتور هایم ....

فیلتر شدم ...در خانه ام بسته شد ...آمدم اینجا ....خانه ای جدید بدون رضایت و با تلخی بنا کردم ....

من باز هم مینویسم چون با نوشتن نفس میکشم .....تازه می شود هوای گرفته و غمگین ریه هایم .....من دلم میخواهد اینجا هم خوب باشد ....اینجا هم پر از خاطرات قشنگ باشد ....